آبان داد

آبان داد

ساعت شنی
آبان داد

آبان داد

ساعت شنی

مثلا نبخشم ولی فراموش کنم؟

یه جاهایی عقب نشستم چون چاره ای نداشتم و کاری از دستم بر نمیومد... یا کاری اگر بود در شأن من نبود،


عقب نشستم  که خدا به جای من پاسخ بده،

امیدوارم حداقل خدا بدون چاره بودن منو تاب نیاره....


 دنیا اینجوری کار نمیکنه که بشه بدی های بقیه رو جواب داد، ولی دوست دارم بتونم انرژی منفیش رو رها کنم


+ معمولا کاری رو به خدا حواله نمیدم... یادم هم نمیاد حتی اینجا با خدا درد دل کرده باشم، در حالت عادی هم همینم، بعضی کارایی که ازمون خواسته رو انجام میدم و زیاد مزاحمش نمیشم. 

حتی این متوصل شدن از نشونه های بیچارگی نیست؟ 

اینجا هم که از خدا چیزی میخوام همزمان به بدون چاره بودنم هم اعتراف میکنم... 


+ اصلا ایندفعه هم ولش کن! آدما به اندازه ی زرنگیشون خوشبختن، نه  خیرخواهی  یا بدخواهیشون...


بدجنسه و خوشبخته؟ زرنگه... 

مهربونه و بیچاره هست؟ نابلده...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد